سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت همراه ماخواهد بود. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :8
کل بازدید :566150
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/2/14
4:46 ص

ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیم‌بن عبدالرحمن‌بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زاده? 244، رودک - درگذشته? 329 هجری قمری) نخستین شاعر مشهور ایرانی-فارسی در دوره? سامانی در سده? چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است.

رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده‌است و به‌روایتی بعدها کور شد. او در روستایی به‌نام بَنُج رودک [1] (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.

رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته‌است و این از نوشته‌های ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی- ابوحاتم رازی مسجل می‌گردد.[2] از تمام آثار رودکی که گفته می‌شود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بوده‌است، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی‌مانده‌است.

زندگی و مرگ

او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. می‌گویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سروده است[3] و درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشته‌است.

رودکی در هنگام مرگ کور بود. عده‌ای او را نابینای مادرزاد می‌دانند و گروهی معتقدند که بعدها نابینا شده‌است. بهر حال رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بی مهری امرا قرار گرفته بود.[4] او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال 329 هجری (941 میلادی) در گذشت.[5]

او مدح‌کننده[6] امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل(301-331 (هجری)) امیر سامانی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث یا بانویه امیر صفاری(311-352 (هجری)ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و خواجه ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان-که رودکی را به نظم کلیله دمنه انگیزاند- بوده‌اند. درباره صله‌های گرانی که او از ماکان گرفت خود چنین سرود:

بدا میر خراسانش چل هزار درم

 

وزو فزونی یک‌پنج میر ماکان بود

رودکی فرزندی به نام عبدالله داشته‌است که در بیشتر تذکره‌ها پیش از نام خودش می‌آمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود.

شاعری رودکی

رودکی در بسیاری از موارد از اولین‌ها در ادبیات پارسی است.او آثار بسیاری را خلق نمود که متاسفانه جز پاره‌ای از آنها بدستمان نرسیده‌است. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفریننده? رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا می‌داند که وی صدای شادی کودکی که درحال گردو بازی کردن بود را می‌شنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین می‌گوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو».[7].دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکره? معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسله? صفاریان می‌داند. و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تاثیر قرار گرفته و به خانه می‌رود و بر همان وزن به شاعری می‌پردازد. و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف می‌شوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانسته‌اند.[8]

موسیقی و رودکی

در تذکره‌ها آمده رودکی چنگ نواز بوده‌است. می‌گویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازه‌ای بوده‌است که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهار مقاله از نظامی عروضی آمده‌است بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات می‌رود و دلبسته? هوای هرات می‌گردد. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب می‌اندازد که مدت چهارسال او و ملازمانش در هرات می‌مانند.لشکریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش می‌دهند. رودکی نیز می‌دانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیف تر بنماید. از این رو قصیده‌ای می‌سراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز می‌خواند. و امیر چنان تحت تاثیر قرار می‌گیردکه بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب می‌شود و مستقیم به سوی بخارا می‌تازد. و نقل است که کفش‌هایش را تا دو فرسنگ دنبال او می‌بردند. و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان می‌گیرد.[9] آن قصیده اینگونه‌است:

بوی جوی مولیان آید همی

 

یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درُشتی‌های او

 

زیرپایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

 

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا، شاد باش و دیر زی

 

میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان

 

سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه ست و بخارا آسمان

 

ماه سوی آسمان آید همی

او برای سروده‌های آهنگین خود یک راوی داشته که نامش احتمالا مج یا ماج که اشعار رودکی را با صدای خوش می‌خوانده‌است. خود رودکی در شعر خود از او بنام مج یاد می‌کند. اما فرهنگ انجمن آرای ناصری نام اورا ماج ثبت کرده‌است.

رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترین‌ها نیز بشمار می‌رود. ابیات او در گزارش‌های رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کرده‌اند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.[11]

کلیله و دمنه

مهم‌ترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نمانده‌است. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دوره? ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد. و داستانیست رمز آمیز از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند[12] و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی در آمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سده? ششم ترجمه? ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آورده‌است که منظومه? کلیله و دمنه? رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بوده‌است. اینک نمونه‌ای از ابیات باقیمانده از منظومه? کلیله و دمنه? رودکی:

دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست

 

با نهیب و سهم این آوای کیست؟

دمنه گفت اورا:جز این آوا دگر

 

کار تو نه هست و سهمی بیشتر

آب هرچه بیشتر نیرو کند

 

بند ورغ سست بوده بفگند

دل گسسته داری از بانگ بلند

 

رنجکی باشدت و آواز بلند

سندبادنامه

از دیگر آثار رودکی می‌توان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافته‌است. سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه گشت. هم اکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی می‌باشد و اصل آن نوشته? ابوالفوارس قنازری ست. مطابق پژوهش‌های پاول هرن شرق شناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامه? رودکی است[13]:

آن گرنج و آن شکر برداشت پاک

 

وندر آن دستار آن زن بست خاک

آن زن از دکان فرود آمد چو باد

 

پس فلرزنگش بدست اندر نهاد

یا این بیت:

تا به خانه برد زن را با دلام

 

شادمانه زن نشست و شادکام


91/3/20::: 5:52 ع
نظر()