سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند سبحان، کسی را که صاف و بی آلایش، آسان گیر و در راه باشد، دوست دارد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :0
کل بازدید :566079
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/2/4
2:54 ع

 

 

آیا میدانید: پشه های مالاریا دندان دارند .

آیا میدانید: در جهان به 6000 زبان تکلم میشود.

آیا میدانید: هر قاره ای، شهری به نام «رم» دارد.

آیا میدانید: که حلزون می تواند سه سال بخوابد .

آیا میدانید: دلفین ها با یک چشم باز می خوابند .

آیا میدانید: قلب زنان نسبت به مردان تندتر می زند .

آیا میدانید: ناراحتی های پا در زنان 4 برابر مردان است.

آیا میدانید:کوسه ها از بیماری سرطان در امان هستند .

آیا میدانید: هیچ گورخری، خط های مشابه دیگری ندارد.

آیا میدانید: 13 درصد جمعیت جهان، صحرانشین هستند .

آیا میدانید: چهار پنجم جانوران رو حشره ها تشکیل داده اند.

آیا میدانید: تنها در یک پرواز، زنبور عسل به 75 گل سر می زند.

آیا میدانید: چشم انسان معادل یک دوربین 135 مگاپیکسل است.

آیا میدانید: ژاپن، پرمصرف ترین کشور جهان در زمینه انرژی است.

آیا میدانید: در ساخت دیوار بزرگ چین، آرد برنج به کار رفته است.

آیا میدانید: توماس ادیسون، مخترع برق از تاریکی وحشت داشت.

آیا میدانید: یک کودک 4 ساله روزانه بیش از 400 سوال می پرسد!

آیا میدانید: شیرها تا سن 2 سالگی قادر به غرش کردن نمی باشند.

آیا میدانید: در هر یک گرم خاک، حدود 10 میلیون باکتری زندگی می کند.

آیا میدانید: استرس باعث می شود، مرغ ها پرهای خود را از دست بدهند.

آیا میدانید: تعداد مرغ ها در سراسر جهان تقریبا با جمعیت انسان مساوی است.

آیا میدانید: به طور متوسط، هر فردی 5 سال از عمر خودش را صرف خوردن می کند.

آیا میدانید: سرعت خواندن از صفحه رایانه نسبت به کاغذ معمولی 25 درصد کندتر است.

آیا میدانید: نقاش معروف «لئوناردو داوینچی» معروف ترین نقاشی خود به نام «لبخند مونالیزا» را نه تاریخ زد و نه امضا کرد.

آیا میدانید: بازیافت تنها یک بطری شیشه ای، مقدار انرژی موردنیاز یک لامپ 100 واتی به مدت 4 ساعت را تامین می کند.

آیا میدانید: پرنده فلامینگو قادر است با سرعتی حدود 55 کیلومتر در ساعت پرواز کند. این پرنده در یک شب حدود 600 کیلومتر مسافت را طی می کند.

 

 


  
  

آیـا فـکر مى کنید بتوانید از زبانتان براى پاک کردن چشم هایتان کمک بگیرید، یا زبان خود را لوله کرده و وارد لانه مورچه ها کنید؟
آیـا بـا تـکـان دادن زبـانـتـان در هوا مى توانید بوى محیط خود را استشمام کنید؟ آیا قادر هستید زبان خود را مثل نى آشامیدنى، لوله کنید و توسط آن شیره موجود در گلها را بمکید؟ حتما ولى تعجب نکنید. البته که شما قادر به انجام هیچ کدام از این کارها نیستید، اما بعضى از حیوانات، پـرنـدگـان و حشرات این کارها را با زبان خود انجام مى دهند. این موجودات از زبان خود براى جـمـع آورى غـذا، گـول زدن شـکار، نظافت شخصى و یا دفاع در برابر دشمنانشان استفاده مى کـنـنـد. در طـول تـاریـخ، زبـان ایـن مـوجـودات مـتـنـاسـب بـا نـیـازهـایـشـان تکامل یافته و شکل گرفته است.
((اوکایى)) جانور پستاندارى شبیه زرافه، ولى با گردنى کوتاه است. این حیوان از زبان بـلند و زبر خود براى نظافت شخصى کمک مى گیرد. او قادر است آن قدر زبانش را بکشد تا به چشمش برسد و با آن غبار چشمانش را بزداید. او همچنین با کمک زبان خود برگهاى درختان را بـراى تـغـذیه اش مى چیند. بدین ترتیب که زبانش را دور شاخه هاى پر برگ مى پیچد و باکشیدن زبان، برگ هاى درختان جدا شده ووارددهان اومى شود.
مورچه خوار پستاندارى است که از مورچه و موریانه تغذیه مى کند. او ابتدا با چنگالهاى تیز خـود قـسـمـت بـالاى لانـه مـوریانه ها و مورچه ها را خراب مى کند. سپس در حالى که حشرات به اطـراف فـرار مـى کـنـنـد، مورچه خوار با زبان چسبناک خود آنان را مى لیسد و به دهان خود مى بـرد، امـا اگـر مـورچـه هـا زرنـگـى بـه خـرج دهـنـد و بـه داخل دالانهاى زیر زمینى خود بگریزند کلک دیگرى مى زند! او زبان شصت و پنج سانتى مترى خود، را به دنبال آنان به داخل این دالان ها مى فرستد و مورچه هاى بیچاره را شکار مى کند.
گـربـه، پـسـتـانـدار دیـگـرى اسـت که از زبان خود استفاده هاى متعددى مى کند. زبان او داراى پـرزهـاى زیـادى اسـت. ایـن پرزهاى کوچک بر روى زبان گربه موجب مى شوند زمانى که او پـوسـت شما را مى لیسد، احساس کنید که زبان زبرى دارد. جهتِ خوابِ پرزهاىِ زبانِ گربه، از سـمـت نـوک زبـان بـه طـرف گـلوسـت. ایـن پـرزهـا به گربه کمک مى کنند که به وسیله لیـسـیـدن، آب بـیـاشـامـنـد پـرزهـاى فـوق هـمـچـنـیـن مـانـنـد دنـدانـه هـاى شـانـه در گـربـه عمل مى کنند، به این ترتیب که او با لیسیدن موهاى بدن خود، آنها را مرتب مى کند.
عـلاوه بـر مـوجوداتى که ذکر شد، وزغ، قورباغه و تعداد دیگرى از خزندگان نیز غذاى خود را بـه کـمـک زبـانـشـان بـه دسـت مـى آورند. و آنها زبان خود را با سرعت زیاد به سمت شکار پـرتاب مى کنند و به علت بزاق چسبناکى که روى زبان خود دارند، حشرات به زبانشان مى جسبند و شکار مى شوند.
در گـروه خـزنـدگـان، مـارهاى زنگى از زبان خود مار زنگى براى حس کردن بوى شکار خود، زبـانش را از دهان خارج کرده و در فضا به حرکت در مى آورد. سپس شکار را نیش مى زند تا با وارد کردن زهر به بدن او، حیوان را بکشد. ولى حیوان گزیده شده فورا نمى میرد. او سعى مى کـنـد کـه فرار کند و در این موقع است که مار زنگى از زبان خود براى به دام انداختن شکارش کـمک مى گیرد. او زبان چنگال مانند خود را براى استشمام بوى شکار از دهان خارج مى کند و در هـوا تـکـان مـى دهـد؛ سـپس فورا آن را به داخل دهان برمى گرداند و توسط دو سوراخى که در سـقـف دهـانـش قـرار دارد، نـوک زبـان را حـس مـى کـنـد. ایـن دو سـوراخ هـمـانـنـد یـک بـیـنـى عمل مى کنند و با ارسال پیامهاى دریافتى خود از زبان به مغز موجب مى گردند که مغز جانور، شکار را شناسایى کند.
سـوسـمـار زبـان آبى ـ از گونه سوسمارهاى شن زى ـ نیز نوعى خزنده است که هنگام احساس خـطـر، زبـان خـود را از دهـان خـارج مـى کـنـد. ایـن خـزنـده عـظـیـم الجـثـه بـا ایـن عـکـس العمل به دشمنان خود و سوسمارهاى دیگر نشان مى دهد که آماده دفاع از خود مى باشد.
جـِکـو، نـوعـى مـارمـولک خـانـگـى در کـشورهاى گرمسیر، از زبان خود به عنوان برف پاک کن استفاده مى کند. این جانور براى دید بهتر داراى پلکهاى ویژه اى است که این پلک ها را با کمک زبان خود همانند برف پاک کن اتومبیل پاک مى کند.


  
  

آیـا فـکر مى کنید بتوانید از زبانتان براى پاک کردن چشم هایتان کمک بگیرید، یا زبان خود را لوله کرده و وارد لانه مورچه ها کنید؟
آیـا بـا تـکـان دادن زبـانـتـان در هوا مى توانید بوى محیط خود را استشمام کنید؟ آیا قادر هستید زبان خود را مثل نى آشامیدنى، لوله کنید و توسط آن شیره موجود در گلها را بمکید؟ حتما ولى تعجب نکنید. البته که شما قادر به انجام هیچ کدام از این کارها نیستید، اما بعضى از حیوانات، پـرنـدگـان و حشرات این کارها را با زبان خود انجام مى دهند. این موجودات از زبان خود براى جـمـع آورى غـذا، گـول زدن شـکار، نظافت شخصى و یا دفاع در برابر دشمنانشان استفاده مى کـنـنـد. در طـول تـاریـخ، زبـان ایـن مـوجـودات مـتـنـاسـب بـا نـیـازهـایـشـان تکامل یافته و شکل گرفته است.
((اوکایى)) جانور پستاندارى شبیه زرافه، ولى با گردنى کوتاه است. این حیوان از زبان بـلند و زبر خود براى نظافت شخصى کمک مى گیرد. او قادر است آن قدر زبانش را بکشد تا به چشمش برسد و با آن غبار چشمانش را بزداید. او همچنین با کمک زبان خود برگهاى درختان را بـراى تـغـذیه اش مى چیند. بدین ترتیب که زبانش را دور شاخه هاى پر برگ مى پیچد و باکشیدن زبان، برگ هاى درختان جدا شده ووارددهان اومى شود.
مورچه خوار پستاندارى است که از مورچه و موریانه تغذیه مى کند. او ابتدا با چنگالهاى تیز خـود قـسـمـت بـالاى لانـه مـوریانه ها و مورچه ها را خراب مى کند. سپس در حالى که حشرات به اطـراف فـرار مـى کـنـنـد، مورچه خوار با زبان چسبناک خود آنان را مى لیسد و به دهان خود مى بـرد، امـا اگـر مـورچـه هـا زرنـگـى بـه خـرج دهـنـد و بـه داخل دالانهاى زیر زمینى خود بگریزند کلک دیگرى مى زند! او زبان شصت و پنج سانتى مترى خود، را به دنبال آنان به داخل این دالان ها مى فرستد و مورچه هاى بیچاره را شکار مى کند.
گـربـه، پـسـتـانـدار دیـگـرى اسـت که از زبان خود استفاده هاى متعددى مى کند. زبان او داراى پـرزهـاى زیـادى اسـت. ایـن پرزهاى کوچک بر روى زبان گربه موجب مى شوند زمانى که او پـوسـت شما را مى لیسد، احساس کنید که زبان زبرى دارد. جهتِ خوابِ پرزهاىِ زبانِ گربه، از سـمـت نـوک زبـان بـه طـرف گـلوسـت. ایـن پـرزهـا به گربه کمک مى کنند که به وسیله لیـسـیـدن، آب بـیـاشـامـنـد پـرزهـاى فـوق هـمـچـنـیـن مـانـنـد دنـدانـه هـاى شـانـه در گـربـه عمل مى کنند، به این ترتیب که او با لیسیدن موهاى بدن خود، آنها را مرتب مى کند.
عـلاوه بـر مـوجوداتى که ذکر شد، وزغ، قورباغه و تعداد دیگرى از خزندگان نیز غذاى خود را بـه کـمـک زبـانـشـان بـه دسـت مـى آورند. و آنها زبان خود را با سرعت زیاد به سمت شکار پـرتاب مى کنند و به علت بزاق چسبناکى که روى زبان خود دارند، حشرات به زبانشان مى جسبند و شکار مى شوند.
در گـروه خـزنـدگـان، مـارهاى زنگى از زبان خود مار زنگى براى حس کردن بوى شکار خود، زبـانش را از دهان خارج کرده و در فضا به حرکت در مى آورد. سپس شکار را نیش مى زند تا با وارد کردن زهر به بدن او، حیوان را بکشد. ولى حیوان گزیده شده فورا نمى میرد. او سعى مى کـنـد کـه فرار کند و در این موقع است که مار زنگى از زبان خود براى به دام انداختن شکارش کـمک مى گیرد. او زبان چنگال مانند خود را براى استشمام بوى شکار از دهان خارج مى کند و در هـوا تـکـان مـى دهـد؛ سـپس فورا آن را به داخل دهان برمى گرداند و توسط دو سوراخى که در سـقـف دهـانـش قـرار دارد، نـوک زبـان را حـس مـى کـنـد. ایـن دو سـوراخ هـمـانـنـد یـک بـیـنـى عمل مى کنند و با ارسال پیامهاى دریافتى خود از زبان به مغز موجب مى گردند که مغز جانور، شکار را شناسایى کند.
سـوسـمـار زبـان آبى ـ از گونه سوسمارهاى شن زى ـ نیز نوعى خزنده است که هنگام احساس خـطـر، زبـان خـود را از دهـان خـارج مـى کـنـد. ایـن خـزنـده عـظـیـم الجـثـه بـا ایـن عـکـس العمل به دشمنان خود و سوسمارهاى دیگر نشان مى دهد که آماده دفاع از خود مى باشد.
جـِکـو، نـوعـى مـارمـولک خـانـگـى در کـشورهاى گرمسیر، از زبان خود به عنوان برف پاک کن استفاده مى کند. این جانور براى دید بهتر داراى پلکهاى ویژه اى است که این پلک ها را با کمک زبان خود همانند برف پاک کن اتومبیل پاک مى کند.


  
  

انشتین نویسنده: - 1390/5/21

زندگی‌نامه

 کودکی اینشتین

آلبرت اینشتین در 14 مارس 1879 میلادی در ساعت 11:30 صبح به وقت محلی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در 100 کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد . پدرش هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد و مادرش، پولین نی کوچ نام داشت . آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند .

در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتی عجیب داشت بسیار نگران بود . هرچند که با رشد او، کم کم بزرگی سرش کمتر به چشم می‌آمد، اما از عکس‌های او معلوم است که سر او نسبت به بدنش بزرگ‌تر بوده است . به این ویژگی در افرادی که سرهای بزرگی دارند «سربزرگی خوش‌خیم» گفته می‌شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد .

یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی اینشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد . طبق ادعای خود اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد . به دلیل پیشرفت کند کلامی اینشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل اینشتین، او را کند ذهن بدانند . البته در زندگی اینشتین، این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد .

اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودی‌هایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک درس می‌خواند . او با اصرار مادرش آموزش ویولون را فراگرفت . اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سونات ویلون موتسارت بدست می‌آورد .

وقتی اینشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و اینشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می‌گذارد . او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد.

در سال 1889، دانشجویی به نام مکس تالمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شب‌ها به منزل خانواده اینشتین می‌آمد ، [3]، اینشتین را با مهم‌ترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها می‌توان به نقد خرد ناب از کانت اشاره کرد . همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتاب‌هایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک می‌کردند .

در سال 1894، در پی ناموفق ماندن کسب‌وکار هرمان اینشتین در صنعت الکتروشیمی، خانواده? اینشتین از مونیخ به پیوا- شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان - مهاجرت کردند . اینشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینه‌های مربوط به مغناطیس، در همان زمان برای یکی از عموهایش می‌نوشت . آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند در بهار سال 1895 دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده‌اش رهسپار پریوا شد . یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه بواسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد و این بدان معنا بود که اینشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد.[4] در همان سال یعنی در سن 16 سالگی، او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد . او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده‌اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد .

در آزمون ورودی موسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ - که امروزه به ETH زوریخ شهرت دارد - اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانواده‌اش او را به آرائو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند . پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می‌خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد . او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس که بسیار کم به آن پرداخته شده، مشغول شد و در سال 1896 دیپلم خود را دریافت کرد . در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقمند شد . مایا، خواهر اینشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد .[5] پس از آن اینشتین در ماه اکتبر در موسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت . او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد .

در بهار سال 1896، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته‌ای که اینشتین درس می‌خواند تحصیلات خود را ادامه دهد . در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود .[6]


  
  

            به نام خداوند جان و خرد

Abbreviation:اختصار

Abort:لغو کردن

Advanced:پیشرفته

Alloy:آلیاژ

Wire:سیم

Scope:محدوده ی کار

Product:ضرب

Occupy:اشغال کردن

On-line:درون خط

Radix:مبنای شمارش

Quick:سریع

Rag:به هم ریخته

Rational:عدد گویا

Vector:بردار

Verb:فعل

Trap:دام

Scale:مقیاس

Scroll:طومار

Station:ایستگاه

storage:حافظه

Static:راکد

Optical disk:دیسک نوری

Super computer:ابر رایانه

Symbole table:جدول نماد

Synonyms:مترادف

Switching:هدایت کردن

Symmetry:تقارن

Magnetic field:میدان مغناطیسی

Oval:بیضی

Out put:خروجی

Owner:مالک

Nibble:نیم بایت

Literal:تحت اللفظی

Literate:با سواد

Liquid:مایع

Private:محرمانه

Priority:اولویت

Problem:مسئله،مشکل

Relation:وجه تشابه

Documents:سند

Link:پیوند

Jaggy:دندانه دار

Rank:رتبه

جملاتی که با داز شروع می شوند:

Does it bother you?

آیا این اذیتتان می کند؟

Does your hand hurt?

آیا دستتان آسیب دید؟

Does she live in kerman?

آیا او در کرمان زندگی می کند؟

Does she have your number?

آیا او شماره ی شما را دارد؟

Does this book belong to you?

آیا این کتاب متعلق به شماست؟

Does it rainmuch in your country?

آیا در کشور شما بارون زیاد میاد؟

Does it work properly?

آیا این درست کار می کند؟

Does he have to return the book?

آیا او مجبور است کتاب را پس دهد؟

جملاتی که با دو شروع می شوند:

Do:

Do you understand?

می فهمی؟

Do you recall our last visit?

آخرین ملاقاتمان را به یاد می آوری؟

Do you know the way?

راهو بلدی؟

Do you think(به صورت ثینک تلفظ می شود )of buying a car?

آیا در فکر خرید ماشین هستی؟

Do you know his address?

آیا آدرس او را میدانی؟

Do you agree with me?

با من موافقی؟

Do you want a furnished house?

آیا شما یک خانه ی مبله شده می خواهید؟

Do you like music?

آیا شما موسیقی دوست دارید؟

Do they have children?

آیا اون ها بچه دارند؟

Do you follow me?

گوشت با منه؟توضیحات: بسیاری از عزیزان که در ابتدای راه هستند جملات را به صورت تحت اللفظی معنی می کنند که در بعضی مواقع جمله ی معنی شده اشتباه در می آید مثلا اگر این جمله را به صورت تحت اللفظی معنی کنیم اینگونه میشود: آیا من را دنبال می کنی؟

Do you have anything to declare?

گمرکی دارید؟چیزی برای اعلان دارید؟

Do I know you from some where?

آیاشما را قبلا جایی ندیده ام ؟

کمی استرحت می کنیم و این شعر زیبا را میخوانیم:

دارم امید عاطفتی از جانب دوست          کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم که بگذرد ز سر جرم من که او          گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

   چندان گریستم که هر کس که برگذشت          در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست

هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان          موی است آن میان و ندانم که آن چه موست

دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت          از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست

بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد          با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ام          زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

حافظ بد است حال پریشان تو ولی          بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست

 

خوب اینبار کار را با جملاتی که با ور شروع می شوند آغاز میکنیم:

Where

Where are you from?

اهل کجایید؟

Where were you born?

کجا بدنیا آمدید؟

Where will you be next year?

سال بعد کجا خواهی بود؟

Where dothey plan to go?

آنها می خواهند به کجا بروند؟

Where is he traveling?

او میخوهد به کجا سفر کند؟

Where can I plug in the tv?

کجا می توانم تلویزیون را به برق وصل کنم؟

Where can we buysome fruits?

کجا می توانیم مقداری میوه بخریم؟

 

جملات خبری که با آی شروع می شوند:

I:

Im twenty one years old.

من بیست و یک سال دارم.

Im worried about him.

من نگران او هستم.

Im afraid I cant come.

متاسفم نمیتوانم بیایم.

I will go shopping

من به خرید خواهم رفت

I can speak English

من می توانم انگلیسی صحبت کنم

Id rater have some tea

من ترجیح می دهم کمی چای بخورم.

Im waiting for no body

من منتظر کسی نیستم

I had done it before

من قبلا آن را انجام داده بودم

I should take these pills

من باید این قرص ها را بخورم.

I wont forget it.

آن را فراموش نخواهم کرد.

I was writing a letter

من داشتم نامه می نوشتم

I may leave tomorrow

من ممکن است فردا بروم

I must know your opinion

من باید نظر شما را بفهمم.

حال به جملات سوالی می پردازیم که با دید شروع می شوند:

Did:

Did you sign the letter?

نامه را امضا کردی؟
did you dial the right number?

آیا شماره را درست گرفتی؟

Did you read the article?

مقاله رو خوندی؟

Did you have to come here?

مجبور بودی به اینجا بیای؟

Did you see her?

آیا او را دیدی؟

Did you get dressedsoon?

آیا زود لباس پوشیدی؟

Did they work all day?

آیا آنها همه روز را کار کردند؟

Did your sisterhave to work hard?

آیا خواهرت مجبور بود به سختی کار کند؟


  
  
<      1   2   3   4      >